از مجله تخته سنگ:
</s></s>
جان میلتون - شاعر ، مدافع آزادی بیان ، کارمند دولت ، دانشمند کلاسیک - مسلماً اجداد آسیموف ، بردبری ، دلانی و بقیه بود. دنیاهای عجیب و غریب دیگر آنها مدیون شیوه داستان پردازی او هستند. عاشقانه آنها - شخصیت هایی که به تلاش می پردازند ، در درگاه ها با دشمنانی روبرو می شوند ، نیروهای نور و تاریکی را هدایت می کنند - نیز از اوست.
ناگفته نماند که متن بهشت گمشده در علم اشباع شده است. میلتون ، برای اولین و تنها بار ، در گشت و گذار در سال 1638 ، گالیله را ملاقات کرد که جاناتان روزن آن را با " آن دسته از کتابهای کمیک که سوپرمن با بتمن ملاقات می کند " مقایسه کرد. "هنرمند توسکانی" بیش از یک بار در بهشت گمشده ظاهر می شود. کتاب من سپر شیطان را با ماه دیده شده از طریق تلسکوپ مقایسه می کند. و این شعر با جزئیات علمی پر شده است - "گویهای فرومایه درخشان" که در فضای خارج از فضای اطراف قرار دارند ، توصیف لکه های خورشید و فصول ، موجوداتی که تکامل می یابند (طبق برنامه الهی ، اما هنوز). از طریق همه اینها ، میلتون ، یک داستان نویس ، به عنوان قوانین حاکم بر جهان خاموش می شود. (سخنگوی او در این زمینه آدم است ، که نمی تواند از سلب اختیار فرشته رافائل در مورد حرکات آسمانی کتاب هشتم به اندازه کافی سیر شود.) نکته بسیار علمی-تخیلی در مورد هر کسی وجود دارد ، اگرچه مراقب است نظریه های نجومی دوران خود را به عنوان حدس و گمان ارائه دهد ، اما هنوز هم دوست دارد تا این گمانه زنی ها را به توصیفات طولانی درباره پدیده های کیهانی تبدیل کنید. آرتور سی کلارک مطمئناً افتخار خواهد کرد.
</s></s>
همچنین ، Milton kinda sorta فکر کرد که ممکن است زندگی فرازمینی نیز وجود داشته باشد. در کتاب سوم بهشت گمشده ، شیطان از آسمان به زمین پرواز می کند و از ستارگان دور عبور می کند که با بررسی دقیق تر ، "جهان های دیگر" می شوند.